دوشنبه23مرداد
ساعت۸وخورده ای رفتیم بیمارستان بابابایی وخاله طوبی چون گفته بودن ک تورودوشنبه بیارم
ولی وقتی رفتم گفت ک ن کاری نداریم باهاتون
بعدازاونجاباهم رفتیم شهررفتیم بانک کارای خاله طوبی روانجام دادیم حسابی خسته شدیم.حسابی خسته شدیم وعصرش بابایی مامانی روبردک سونوی سینه هاشوانجام بده کلینیک سپاه ویه بسته پوشک مای بی بی برات خریدویه بسته دستمال مرطوب جمعه و۲۷پوشک فیروزروتموم کردی.