چهارشنبه یکم شهریور۹۶
ساعت ۱۰صبح احمدرضادرحال خوردن سینه ی راستم بود ک گوشی مادرجون۲بارزنگ بدکسی نبودک جواب بده منکه گوشیم روسایلنت بودگوشیمونگاه کردم گفتم شایدآقای پدرباشه همون لحظه زنگ زدوگفت ک ازبهداشت مرکزی زنگ زدن ک احمدرضاتیروئدش کم کاربودعددازمایشش بالابوده بایدببریمش ک دوباره ازمایش بده ماسریع اماده شدیم وراه افتادیم وقول دادیم ک به هیچ کس هیچی نگیم باباخیلی ناراحت بودوازاول تااخرمسیرحرفی نزدخلاصه ازت ازمایش گرفتن وبرگشتیم خونه
.
.
.
بعدانوشت ؛ خداروشکرجواب ازمایش خوب بود :)
ساعت ۱۰صبح احمدرضادرحال خوردن سینه ی راستم بود ک گوشی مادرجون۲بارزنگ بدکسی نبودک جواب بده منکه گوشیم روسایلنت بودگوشیمونگاه کردم گفتم شایدآقای پدرباشه همون لحظه زنگ زدوگفت ک ازبهداشت مرکزی زنگ زدن ک احمدرضاتیروئدش کم کاربودعددازمایشش بالابوده بایدببریمش ک دوباره ازمایش بده ماسریع اماده شدیم وراه افتادیم وقول دادیم ک به هیچ کس هیچی نگیم باباخیلی ناراحت بودوازاول تااخرمسیرحرفی نزدخلاصه ازت ازمایش گرفتن وبرگشتیم خونه
.
.
.
بعدانوشت ؛ خداروشکرجواب ازمایش خوب بود :)